هفته گذشته یک زن به عنوان رییس کمیسیون اخلاق کسبوکار و مسوولیت اجتماعی شرکتهای اتاق ایران انتخاب شد. این نخستین بار است که در مناسبات ساختاری اتاق ایران چنین اتفاقی میافتد. از این رو برخی ناظران و کارشناسان این انتخاب را محصول تغییر و تحول در شاکله هیاترییسه پارلمان بخش خصوصی میدانند. خردادماه امسال، فعالان بخش خصوصی به تغییر رای دادند و این پیامی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. فاطمه دانشور، عضو هیات نمایندگان اتاق ایران و رییس جدید کمیسیون مسوولیت اجتماعی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» از مفاهیم نوین مسوولیت اجتماعی شرکتها و اخلاق کسبوکار سخن گفته است. او پیش از اینکه گفتوگو را آغاز کنیم بر یک ضرورت تاکید کرد که همانا اصلاح قانون کسبوکار و تطبیق آن با شرایط جدید تولید و تجارت در گستره جهانی است.
خانم دانشور، پیش از اینکه رسما وارد بحث شویم شما از اخلاق کسبوکار تعریف دیگری ارائه دادید که تقریبا با تصور رایج در این زمینه متفاوت است. از دلایل ساختاری و تاریخی که بگذریم به نظر میرسد در فضای نوین کسبوکار علاوه بر تغییر رویهها، دگرگونی ذهنیتها هم باید در کانون توجه فعالان اقتصادی قرار گیرد. به این معنی که مسوولیت اجتماعی صرفا پرداختن به «امور خیریهای» نیست...
مفهوم مسوولیت اجتماعی شرکتها در این واقعیت نهفته است که چگونه از طریق کسبوکار مسوولانه ایجاد ثروت کنیم؛ بنابراین رفتارهای تجاری شرکت حوزه کارکنان، مشتریان پیمانکاران، محیط زیست و جامعه را در برمیگیرد؛ بنابراین یک رابطه برنده - برنده و خلق ارزش مشترک هم برای جامعه و هم برای بنگاه، زیربنای مفهومی موضوع مسوولیت شرکتها است. در سالهای گذشته ابزارهایی مثل استانداردها، دستورالعملها، معاهدهها، برچسبها و نرمافزارهایی آفریده شده که بتواند چارچوبی را به وجود بیاورد که شرکتها در آن مسوولانهتر رفتار کنند. از این رو بسیاری از صاحبنظران کمکهای خیریه و کمکهای بشردوستانه را نوعی از مسوولیت اجتماعی شرکتها نمیدانند و استدلال میکنند که کمکهای بشردوستانه توسط شرکتها باعث میشود در بحث رفاه اجتماعی وجه تشابه بين مردم بهعنوان آحاد جامعه و سازمانهاي كسب و كاري بهعنوان نهادهاي مدنی از بين برود. ما نیز کمکهای خیریه نقدی را مسوولیت اجتماعی شرکتها نمیدانیم، زیرا اغلب به دلیل علقههای مذهبی و سنتی مدیران یا به دلیل فشار گروههای ذینفوذ و بدون هیچ ارتباطی با استراتژیهای تجاری شرکت از جیب سهامداران شرکت پرداخت شده است.
خب، حالا که یکی از کرسیهای ریاستی در اتاق ایران را در اختیار دارید به کدام سمت میروید؟ نوآفرینی و تحول یا ادامه ساختار گذشته و اصلاح رویههای موجود؟
ما در ایران باید الگوی 5 بعدی مسوولیت اجتماعی بنگاهها و شرکتها را ترویج کنیم: 1- مسوولیت اجتماعی در قبال رهبری سازمان .2- در قبال محیط کار و کارکنان. 3- در قبال محیط بازار و صنعت. 4- در قبال محیط زیست. 5- در قبال جامعه.
بخشی از حوزه جامعه، به امور خیر و کارهای خیریه مربوط میشود؛ بنابراین وقتی یک شرکت ادعا میکند نسبت به مسوولیت اجتماعی خود حساس است و آن را رعایت میکند، باید مطمئن باشد که پیمانکار او نیز آن را مراعات میکند و مشتریانش نیز به این موضوع حساس هستند. به این معنی که ایا در زمان طراحی محصول به معیارهای مسوولیت اجتماعی توجه کرده است. آیا فرآیندهای کاری شرکت به گونهای است که منابع انرژی بهینه مصرف گردد.
زمانی کشورهای اتحادیه اروپا در دهه 90 بدون توجه به سایر کشورها به دنبال تکنولوژیهای سبز و گسترش صنایع دوستدار محیط زیست بودند، ولی حالا نمیشود اینطور عمل کرد. اگر زمین گرم شود اولین جایی که زیر آب میرود اروپا است. امروزه دیگر نمیشود گفت ما به فکر خودمان باشیم و بقیه هر کاری میخواهند انجام دهند. برای همین امروزه در فرانسه شرکتهایی میتوانند وارد بورس شوند که گزارشی کامل از اثرات زیست محیطی اجتماعی و اقتصادی شرکت در برابر جامعه ارائه بدهند.
اصلا این مفهوم مسوولیت اجتماعی چگونه شکل گرفت؟ البته تردیدی نیست که چنین رویکردی ناشی از الزامات دوران مدرن است، اما چگونه به دیگر کشورها رسید و چه سرنوشتی پیدا کرد؟
مفهوم و عبارت «مسووليت اجتماعي شركتها» در قرن بیستم خلق شد. ولي شركتهاي مشخصي قبلا هم درگير اقداماتي براي منافع كارگران، جامعه و محيط زيست بودهاند، حتي قبل از قرن هجدهم. براي مثال«Pioneer Fund» اولين صندوق دو جانبه مسووليت اجتماعي، توسط پروتستانهاي مومنی كه مخالف مصرف الكل و دخانيات بودند در سال 1928 تاسيس شد. این صندوق از سرمايهگذاري در شركتهايي كه مشروب، سيگار، يا سيگار برگ ميساختند خودداري ميكرد، اما در آغاز دهه 60 فضای رقابتی در سطح بینالملل، بسیاری از شرکتها را وادار کرده بود که برای کسب سهم بیشتری از بازار از هیچ اقدامی چشمپوشی نکنند. به همین دلیل توجه به مسائل اخلاقی کسبوکار و فجایع زیست محیطی بسیار چشمگیر بود. همچنين دهه 1970 زماني بود براي آگاه شدن كشورهاي تازه به استقلال رسيده كه با فشارهاي شركتهاي چند مليتي روبهرو بودند.
افرادي كه دغدغه مسووليت پذيري اجتماعي شركتي داشتند، عمده فعاليت خود را از طريق تحريم و استراتژيهاي بايكوت كه حول محور موضوعات خاصي چون آپارتايد و حقوق حيوانات شكل گرفته بود، دنبال كردند. مثلا تحریم شرکت نستله برای تبلیغ شیر خشک و... در همین دوران بود که سازمان ملل کمیتهای را براي مطالعه در خصوص نقش شركتهاي مليتي در توسعه و روابط بينالمللي تشکیل داد که خروجیاش دستورالعمل رفتاری شرکتهای چندملیتی بود. در دهه 1990 شركتهايي كه درگير توليد يا بازاريابي كالاها از طريق برونسپاري (out sourcing) بينالمللي بودند، در نوک حمله طرفداران مسوولیت شرکتی قرار گرفتند. چون در زنجیره تامین خود به مسائل کارگران و زیست محیطی توجه نداشتند. اين شركتها به گزارشهای منفياي كه آنها را محاصره كرده بود، پاسخ دادند. گزارشهایی مبني بر ساعات كار غير انساني، حقوق بسیار کم، شرايط كار ناامن و غير بهداشتي، استفاده از كودكان در توليدات پوشاك، كفش، اسباببازي و موارد دیگر. سراسر دهه 1990 و بعد از آن، دوران فوران و رشد قارچگونه اين ضوابط بود که باعث شد اقدامات و ابتکارات و استانداردها و دستورالعملهایی شکل بگیرد.
خب، در ایران هم چنین سنتی البته در قالبهاي دیگر همواره وجود داشته، از نظر شما تفاوت مسوولیت اجتماعی شركتها با انجام کارهای خیر و عامالمنفعه چیست؟
موضوع اصلی مسوولیت اجتماعی در ایران، عمدتا کارهای خیر است. تا آنجا که وقتی از مدیر شرکتی راجع به مسوولیت اجتماعی شرکتش سوال میشود در همین مورد صحبت میکند، ولی در سایر کشورها کارهای خیریه شرکتها بخشی از مسوولیت اجتماعی شرکتها هست، اما لزوما خود آن نیست. مسوولیت اجتماعی شرکتها، در قبال فراهم کردن محیط کار خوب برای کارمندان، توانمندسازی آنها، ارائه اطلاعات درست به مشتری، آموزش مصرف مسوولانه به مشتریان، تعهد در قبال منابع تجدیدناپذیر، مبارزه با رشوه و فساد و ناهنجاریهای اجتماعی و اموری از این دست تعریف میشود.
مسوولیتاجتماعی بنگاهها را در 5 دسته طبقهبندي ميكنند. اين مسووليتها جوانب اصلي فعالیت و عملکرد یک سازمان را در برگرفته و فقط به کمکهای نوعدوستانه و امور خیریه خلاصه نمیشوند. یکی از بارزترین این ابعاد که هم در ایران و هم در سایر جوامع از گستردگی بیشتری برخوردار است، مسوولیت اجتماعی شرکتی در توسعه جوامع محلی است که مواردی چون کمکهای خیریه استراتژیک شرکتها، داوطلبی کارکنان یا درگیر کردن کارکنان شرکتها در پروژههای توسعه جوامع، داوطلبی شرکتی یا درگیر شدن بخشی از امکانات شرکت در پروژههای اجتماعی، مشارکتهای استراتژیک با سازمانهای عمومی و تاسیس بنیادهای خیریه را در بر میگیرد.
مسوولیت اجتماعی تنها در ارتباط با سازمانها معنا مییابد و ضمنا تنها به کمکهای مالی و مادی هم محدود نمیشود، ولی اگر کار خیری انجام شود که کارمندهای شرکت درگیر آن شوند و بخشی از منابع و امکانات شرکت در آن کار صرف شود و به استراتژیهای تجاری مرتبط باشد، CSR حساب میشود. بهعنوان مثال وقتی یک شرکت تولیدکننده لوازم آرایشی و بهداشتی خاص بانوان برای محصولاتش به نحوی بازاریابی میکند که از محل سود، به تحقیق و تامین هزینههای درمانی نوعی سرطان کمک میکند، کارش کمک خیریه صرف نیست و نوعی بازاریابی خیرخواهانه است، اما اگر همین شرکت به نهادهای خیریه کمک مالی صرف بکند، CSR محسوب نمیشود و این کار بر اساس علاقه شخصی مدیر شرکت انجام شده است.
پس ما باید قائل به گونهای تقسیمبندی در این زمینه باشیم که ضمن شمولیت مفاهیم اصلی ناظر به جزئیات کار هم باشد مانند بخشهای زیست محیطی و فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و ... نظر شما چیست؟
این دستهبندی، دستهبندی مسوولیت اجتماعی نیست، ولی جزء موضوعات مسوولیت اجتماعی شرکتی محسوب میشود. پیوند فعالیت اجتماعی یا فرهنگی با استراتژی شرکت، درگیر کردن کارمندهای شرکت در یک فعالیت اجتماعی یا بهکارگیری نیرو و توان کارمندان شرکت برای حل یک چالش اجتماعی به صورت داوطلبانه و استفاده از منابع و امکانات شرکت در یک پروژه اجتماعی میتواند از اشکال مختلف، مسوولیت اجتماعی شرکتها باشد که در قالب موضوعاتی چون آموزش و پرورش، حقوق کودک و فقرزدایی و ... ظهور پیدا میکند.
اما این اتفاق در ایران به صورت دیگري رخ داده که با معنای مدرن آن فاصله چشمگیر دارد...
در ایران مسوولیت اجتماعی شرکتها در قالب مفاهیمی چون وقف و وامهای قرضالحسنه و ... نمود یافته است. البته وقف به عنوان سنت ملی- اسلامی عمدتا محدود به ساخت مدرسه یا مسجد میشده و تجار و صاحبان صنایع در ساخت و تامین هزینههای این اماکن مشارکت داشتهاند. در سنت زرتشت نیز هر فرد زرتشتی موظف بوده که یکدهم درآمدش را صرف داد و دهش و کمک به فقرا و مشکلات اجتماعی و مشکلات مالی همکیشان خود کند. همچنین بسیار شنیدهایم که بسیاری از صاحبان سرمایه در ارتباط بسیار نزدیکی با کارکنان خود بودهاند و کارکنان نیز صاحبان سرمایه را در نقش پدر میدیدهاند. کمک در زمان بیماری، ازدواج و تهیه مسکن از جمله فعالیتهای این پدر بوده و این روند با توجه به فقدان نظام تامین اجتماعی نقش مهمی ایفا میکرده است. در کنار این نقش پدرسالاری، بسیاری از صاحبان شرکتها و تجار بر اساس باورهای مذهبی و اخلاقی عمدتا مسوولیت و نقش اجتماعی خویش را در قالب فعالیتهای نیکوکارانه و مذهبی ایفا میکردند.
فضای صنعتی در ایران در دهه نخست قرن جاری هجری شمسی به آرامی شکل گرفت، بنابراین کارگران صنعتی چندان زیاد نبودند، اغلب صاحبان صنایع با افراد جامعه خود و کارکنان خود دارای روابط اجتماعی گستردهای بودند و نقش پررنگ مذهب و سنت باعث میشد مشارکتهای اجتماعی گستردهای داشته باشند.
اما بعد از انقلاب نیز شاهد فراز و نشیبهای بسیار بودهایم اگر چه نظریههای مسوولیت اجتماعی در همین چند اخیر جهان شمول شده اند ...
در سالهای پس از انقلاب با توجه به پارادایم غالب چپ بر فضای سیاسی اقتصادی ایران و نزدیکی برخی از تئوریها و اندیشههای چپ با آموزههای اسلامی، سرمایه و سرمایهگذار مورد بدبینی قرار گرفتند و فضای ناامنی نسبت به صنعتگران و سرمایهگذاران شکل گرفت. این فضای بدگمانی تا آنجا پیش رفت که صنعتگران و سرمایهداران چند سالی در محاق فرو رفتند و حتی بسیاری از آنها در ارتباط با سرمایههای خود مورد بازخواست قرار میگرفتند. این فضای بدگمانی نسبت به شرکتهای خارجی چند ملیتی فعال در ایران چندین برابر بود. طوری که از عملیات اجتماعی شرکتهای بزرگ در ایران تحت مفاهیم و عنوانهایی چون استثمار و استعمار و جاسوسی فرهنگی یاد میشد.
اما مفهوم مسوولیت اجتماعی شرکتها در ایران در سالهای اخیر توسط صاحبان صنایع و بخش خصوصی، سازمانهای غیردولتی و روشنفکران و دانشگاهیان مطرح شده است. برگزاری اولین کنفرانس مسوولیت اجتماعی شرکتها توسط برخی تشکلها مثل اتاق بازرگانی، کنفدراسیون صنعت، برخی از شرکتهای خصوصی و سازمانهای غیردولتی، نقطه آغازی در زمینه مطرح کردن مفهوم و ادبیات این موضوع در ایران بود. حرکت شرکتهای ایرانی به سمت تعالی سازمانی و مدلهای کیفیت از مهمترین عواملی بوده که شرکتهای ایرانی را به سمت این مفهوم سوق داده است. پس از آن نیز فضای رقابتی در برخی حوزهها به خصوص کالاهای مصرفی باعث شده که شرکتها از این مفهوم به عنوان ابزاری برای مطرح شدن و بازاریابی استفاده کنند.
چندی پیش پاسخ 100 شرکت برتر ایرانی به پرسشنامه مسوولیت اجتماعی را میخواندم، چنین به نظر میرسد که تصوری که صاحبان صنایع از مسوولیت اجتماعی شرکتها دارند، عمدتا حول حوزههای زیست محیطی، کمکهای خیریه، ایجاد و حفظ اشتغال، تلاشهایی که منجر به دریافت گواهینامههایی چون رعایت حقوق مصرفکننده یا تعالی سازمانی یا زیست محیطی و حمایت مالی از همایشها و کنفرانسها... میچرخد و آنها فعالیتهای اینچنینی خود را مسوولیت اجتماعی شرکتی مینامند...
بله، در ایران عمدتا کارهای خیریه محور اصلی فعالیت اجتماعی تلقی میشوند. به دلایل مختلف، بسیاری از صاحبان کسبوکار و افراد خیری که از دل تجارت بیرون آمدهاند به چالشهای اجتماعی کشور آگاه نیستند و به همین دلیل روی چند حوزه تمرکز میکنند؛ از جمله ساخت بیمارستان، مدرسه، سرپرستی بچههای بیسرپرست و کمک به خیریههای مختلف، ولی چالشهای اجتماعی ما ناشناخته است و واقعا نمیدانیم چقدر درگیر موضوعی مثل اعتیاد یا عدم توانمند بودن زنان یا نقض حقوق کودک هستیم. برای همین برخی از کارهای خیریه در ایران به هدر میرود.
از طرف دیگر در ایران کارهای خیریه توسط صاحبان شرکتها و مدیران شرکتها انجام میشود و به دلیل علاقه شخصی است، نه به دلیل تجارتی که دارند. پس وقتی مدیر عوض شود، ممکن است فعالیت آن فرد در این حوزه عقیم بماند. در شرکتهای بزرگ که سهامداران متفاوت هستند، بعضی از مدیران کار خیریه میکنند، اما ممکن است کار خیر آنها به زمینه فعالیت بنگاه اقتصادی مزبور ارتباطی نداشته باشد یا کل سازمان به شکل نهادینه درگیر آن نشوند. در عین حال در کشور ما موسسات خیریه آگاه نیستند که چگونه شرکتها و بنگاههای اقتصادی را در امور خیر مشارکت دهند. برخی تصور میکنند که شرکتها قلک هستند و از آنها فقط درخواست کمک مالی دارند. در واقع این موسسات، بین خیریه خود و شرکتها مشارکت راهبردی مشخصی را تعریف نمیکنند و بازی را به سوی یک تعامل پایدار و همراه با سود دوطرفه نمیبرند.
مهرداد گوران - روزنامه دنيای اقتصاد