چاپ نخست کتاب «فقر، نابرابری درآمدی و مولفههای سرمایه انسانی از دیدگاه اسلام (مطالعه موردی کشورهای اسلامی)
این اثر بر آن است تا بحث مولفههای توسعه انسانی را از حیث نظری و کاربردی و همچنین تاثیری که بر پدیده فقر و نابرابری درآمدی در جامعه دارند، مورد تحلیل قرار دهد..کتاب حاضر بدلیل بداعت موضوعی و داشتن رویکرد راهبردی، از سایر آثار موجود متمایز است و مطالعه آن برای اندیشهگران و سیاستگذاران توصیه میشود. افزون بر این که توجه به بنیادهای دینی سرمایه انسانی، این کتاب را در فضای بومی جامعه ایران مطرح میسازد.
یکی از مهمترین اهداف دین اسلام و بالتبع اقتصاد اسلامی، برقراری عدالت است. در واقع، دستیابی به عدالت اجتماعی ـ اقتصادی، هدف اساسی دولتهای اسلامی به حساب میآید و ...
به عنوان شاخص فعالیتهای جامعه اسلامی به شمار میرود. بدین معنی که اگر بخواهیم ارزیابی مناسبی از عملکرد دولتهای مختلف داشته باشیم، باید میزان تحقق عدالت و شاخصهای آن را مورد توجه قرار دهیم.همچنین بدیهی است که یکی از مولفههای عدالت اقتصادی ـ اجتماعی، وضعیت توزیع درآمد و فقر خواهد بود. بنابراین، نمیتوان در حوزه اقتصاد اسلامی تئوریپردازی کرد، اما به مباحث مرتبط با فقر و نابرابری توجه نداشت. از طرف دیگر، تاکید دین اسلام بر ضرورت علمآموزی، آموزش، تحصیل، درآمدزایی و مباحث مرتبط با سلامت و بهداشت بر کسی پوشیده نیست. این تاکیدات در واقع، بیانگر توجه این شریعت الهی به مباحثی است که امروزه از آن با سرمایه انسانی یاد میشود. بنابراین، ضروری به نظر میرسد که دولتهای اسلامی تدابیری اتخاذ کنند که به تقویت مولفههای سرمایه انسانی، مانند آموزش و سلامت (در گروههای پایین درآمدی) انجامیده و از این طریق به کاهش فقر و نابرابری کمک کنند.
مروری بر ادبیات توسعه نیز به وضوح نشان میدهد که یکی از اهداف توسعه اقتصادی، کاهش فقر و بهبود وضعیت توزیع درآمد است، به طوری که میتوان ادعا کرد که توسعه کوشش مستمری برای کاهش یا رفع مشکلات و نابسامانیهای مختلف زندگی اجتماعی و انسانی یا بهبود شرایط مختلف زندگی اجتماعی و انسانی است. عوامل و علل توسعه متفاوت و متعددند.
بر اساس مطالب کتاب، تئوریها و سیاستهای توسعه در دهه 1950 و 1960 اغلب بر بیشتر کردن نرخ رشد از طریق انباشت سرمایه استوار بود. این رویکرد ناشی از نیاز و شرایط کشورهای خاص (توسعه یافته) بود و نمیتوانست مشکلات کشورهای در حال توسعه را که با کمبود سرمایه و مازاد نیروی انسانی غیرماهر مواجهند، حل کند. از اینرو، برخی از نظریهها توجه خود را به نیروی انسانی و شرایط کشورهای در حال توسعه معطوف کردند. پس از آن در دهه 1990، رویکرد انسانمحوری یا قابلیت انسانی به صورت یک رویکرد جدید توسعه معرفی شد.
در بخشی از این کتاب آمده است: «درباره فقر و نابرابری نیز بررسی تاریخی نکات جالب توجهی به دست میدهد. در واقع، با شروع صنعتی شدن به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، پدیده فقر همواره به نحوی از انحاء افکار جوامع بشری، به ویژه کشورهای در حال توسعه را به خود مشغول کرد. این جوامع با توجه به سطح قرارگیری در مدار توسعه، به حل این معضل پرداخته و با اتخاذ راهبردهایی چون رشد اقتصادی، رشد توام با بهبود توزیع و ... درصدد ارتقاء شرایط زندگی مردم کشورشان برآمدند. اما در بسیاری موارد خصوصا در کشورهای جهان سوم به دلایل مختلف، گروه کثیری از مردم از اثرات توزیعی راهبردهای رشد، برخوردار نشدند و این امر منجر به بروز شکافهای اقتصادی، اجتماعی و گسترش پدیده فقر شد.
در دهه 1990 راهبردهای توسعه، از راهبردهای رشد محور به راهبردهای فقرزدایی تغییر یافت؛ لذا این دهه، دهه جنگ با فقر نامیده شد. نظریات مختلفی در این دوران در ارتباط با چگونگی همسویی رشد اقتصادی و توزیع درآمد در جهت بهرهمندی تمام اقشار جامعه از مواهب رشد مطرح شد که هر یک ضمن ستایش نقش عدالت توزیعی در جامعه به بررسی تقدم و تاخر آنها پرداخته و سعی در تبیین الگویی برای نشان دادن رابطه این دو با یکدیگر داشتند.»
این تحقیق که در دو بخش نظری و تجربی تدوین شده است، موضوعات مذکور را مورد توجه قرار میدهد و در بخش نظری، موضوع سرمایه انسانی را بدون در نظر گرفتن واقعیتهای موجود در کشورهای اسلامی مطرح میکند. در واقع، سعی میشود تا اهمیت و تاثیرات مولفههای سرمایه انسانی را در متون اسلامی (آیات و روایات) و در دیدگاه متفکران اسلامی بررسی کند. این اثر ضمن بررسی مفصل، نشان میدهد که دین اسلام به تقویت مولفههای سرمایه انسانی در بین مسلمانان توجه زیادی کرده است. متابعت از این دستورات منجر به دستیابی به رشدی همهجانبه خواهد شد و به یقین یکی از این جنبهها، بُعد اقتصادی است که یکی از جلوههای مهم آن کاهش فقر و نابرابری در جامعه اسلامی خواهد بود.
احادیث بسیاری در مذمت فقر و نابرابری اجتماعی وارد شده است و همچنین روایاتی که در باب علم آموزی و دستورات بهداشتی ذکر شده، همگی حاکی از اهمیت این مباحث در اسلاماند. سیره پیامبر اسلام(ص) و ائمه هدی(علیهمالسلام) نیز شاهدی گویا بر این ادعاست. بنابراین، به نظر میرسد اگر کشورهای اسلامی به مباحث مرتبط با سرمایه انسانی توجه کنند، میتوانند برخی از مشکلاتی که در حوزه فقر و نابرابری دارند را حل کنند.